عذاب زندگی با آدمای کثیف روزگار
امید به داشتن اراده ی قوی و موندگار
حالا دلیل انفجار اینکه من چرا اینجام
از وقتی شروع شد که من خواستم به دنیا بیام
خاطرات بد و تلخ و طولانی همیشگی
ارتباط کم و سخت با مردمم همیشه نی
بهم کمک کردن آدمای ظاهرا مهربون
ولی بعد زندگی فهمیدم قاتلن از درون
اونا دوستای من بودن که بنزین ریختن رو تنم
چون فکر میکردن من یه دونه کبریت روشنم
دوری از پدر مادری که هر کدومشن یه جان
باید حق زندگیمو از کدومشن بخوام
قدم برداشتن به تنهایی از بچگی آسون نیست
چشمای من همیشه بود از بردگی بارونی
من تمام زمان بچگیمو باختم
ولی با کوه عقده هام زندگیمو ساختم
برای رپ تموم شب بیداری واسه ی محبوب شدن
میدونی من دیوونشم پس دیگه بهم سر کوفت نزن
از وقتی شروع شد که خواستم یه نامه رو بنویسم
وقتی دست و پاهام بهم میگفتن مال تو نیستم
نمیدونستم عقده رو چه جوری بکنم بیان
روح مرده میگفت بازنده میشه بچه ی طلاق
طمع تلخ خاطرات رویایی پر از عذاب
چیزایی که واسه داشتنشون گذاشتم نقاب
تو آسمون من هنوزم یه ستاره روشنه
بهم میگه برو جلو وایستادم بالا سرت
مردم ما بذارهرچی دوست دارن پشت سرم بگن
روزی میشه واسه دیدنم عمری منتظر بشن
چه شبهایی بیداری واسه آزادی رپ
اما بی توجهی که تو سر قافیه زد
حتی یک نفرم نشده پشتوانه من
همیشه فکر میکردم میخورم به مانع کم
همه ی ما مسیرمون سخت ادامه میدادیم
اونقدر گرم کاریم که حتی بی اراده میخوابیم
برای رپ تموم شب بیداری واسه ی محبوب شدن
میدونی من دیوونشم پس دیگه بهم سر کوفت نزن
واسه عبوراز پل غرور وجود دو روی آدما
راهنما نداشتم و جنگیدم با زمان
تا الان انتقام نمیگیرمو رو پام نمیشینم
تا حتی روزهامم بگذره کوتاه
خیلی از رفقا پر محتوا کردن زندگی منو
که بی متکا چشمای من کشید تشنگی شبو
شعله ی آتیش که توش میسوزم آینده رو
با چشم باز میسازم همه حکایتمو
واسه ی رویای دنیای پر از شادی من
اون روزه که من دیگه نمیارم قافیه کم
برنامه های من نیست واسه آتیه کم
واسه ی همینم خیلی زوده از بازی برم
حالا که موندم و موندگار میمونم تا قیامت
اسممو بزرگ نگه میدارم با ضیافت
هرچند تو این راه خیلی داره ریاضت
ولی این بازی رو تموم میکنم با سماجت