قفس خون میشود تا میکشد آواز آزادی
کهستان می تپد تا میکند پرواز آزادی
گلوی بغض سنگ از هیبتش خورشید میزاید
زهی بانگ بلند مشرق اعجاز آزادی
عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
اشعار عاشقانه | نفس | | 53 | 11131 | lonelygirl |
داستان های کوتاه گوناگون | اثبات عشق | | 17 | 4472 | shahla |
حکایات و مطالب زیبا | زندگی حس غریبی است | | 12 | 3949 | shahla |
مطالب خواندنی | دفترچه مشق | | 13 | 3846 | shahla |
نامه های عاشقانه | نامه دلتنگی | | 59 | 15401 | shahla |
بازیابی رمز فراموش شده در ویندوز سون | 0 | 1199 | nolove |
قفس خون میشود تا میکشد آواز آزادی
کهستان می تپد تا میکند پرواز آزادی
گلوی بغض سنگ از هیبتش خورشید میزاید
زهی بانگ بلند مشرق اعجاز آزادی
اگر ميشد كه دردم را برايت گريه می كردم
زمين و آسمان را پيش پايت گريه می كردم
جوانی را وفا را عشق را ديوانگی ها را
بنام آرزو در يك لقايت گريه می كردم